خانگل به تنهایی یک فرهنگ بود

  • ۴ سال قبل

حسین ابراهیمی در پژوهش و ضبط ترانه‌های «خانگل مصرزاده» ساکن روستای اوغاز شیروان در استان خراسان شمالی چنین می‌نویسد:

«خانگل تاریخ تولدش را نمی‌داند. خودش می‌گوید وقتی روس‌ها به ایران آمدند من به دنیا آمدم. با این روایت، او اکنون نزدیک به ۸۰ سال سن دارد. وقتی ۳ ماهه بود پدرش به شوروی می‌رود و دیگر برنمی‌گردد. مادرش هم او را ترک می‌کند و خانگل با خواهرش تنها می‌ماند. جوانی خانگل به کارگری در باغ‌های گردو برای گذران زندگی می‌گذرد. او دو بار ازدواج می‌کند و در خاطراتش نیز مدام به دوستی به نام مدینه اشاره می‌کند که همراهش آواز می‌خوانده است. اکنون همه‌ی این افراد مُرده‌اند و خانگل تنها در کوچه‌ی خلوت روستا ساعت‌ها در انتظار کسی که نمی‌داند کیست، می‌نشیند و زیر لب آواز می‌خواند.

خانگل آواز خواندن را خوب بلد است و وقتی از او می‌خواهید بخواند چشمانش از خوشحالی برق می‌زند، با مکث و صبوری فکر می‌کند و از اعماق ذهنش آوازی انتخاب می‌کند. با یک نفس عمیق شروع می‌کند و با تمام وجود می‌خواند. حرکات و حالات او هنگام آواز خواندن منحصر به فرد است. او یکی از چندین و چند هنرمند شمال خراسان است که به معنای واقعی کشف نشد و استعداد و توانایی‌اش تلف شد. محدودیت‌هایی که در طول این سال‌ها برای زنان وجود داشته، ظلم بزرگی به رشد و دیده شدن خانگل و سایر زنان هنرمند کرده است. خانگل در کمال شایستگی می‌توانست سفیر فرهنگی زنان کرمانج باشد.

خانگُل مجموعه‌ای بی‌نظیر از آوازها و اشعار کرمانجی در سینه داشت که متاسفانه این روزها به دلیل آلزایمر بیشتر آنها را فراموش کرده است. مجموعه‌ی پیش رو تنها گوشه‌ای از آوازهای خانگل را دربردارد و تلاشی برای حفظ همین گنج محدود است. خانگل فارسی صحبت نمی‌کند و آوازها را هم به طور غم‌انگیزی فراموش کرده است. گاهی هرچه تلاش می‌کند نمی‌تواند آوازی را شروع کند و گاهی هم آوازها را نیمه‌کاره رها می‌کند. سه آواز موجود در این آلبوم، حاصل چندین بار ملاقات با خانگل و ساعت‌ها ضبط است. ‌«وقتی تنهام، وقتی ناراحتم یا خوشحالم فقط و فقط آواز می‌خوانم. برای دلم می‌خوانم و با همین آوازها زنده‌ام».

اگر به تاریخ ایران نگاه کنیم، خواهیم دید کردهای کرمانج خراسان در دوره صفوی برای دفاع از مرزهای ایران در برابر ازبک‌ها به آن منطقه رفتند. سپس، در دوره قاجار برای دفاع از ایران صدها شهید دادند و به خاطر بی‌لیاقتی شاهان قاجار فیروزه، شهری کرمانج‌نشین، به خاک روسیه تزاری ضمیمه شد و امروز بخشی  از ترکمنستان است. قهرمانی سردار عیوض جلالی به خاطر فیروزه هنوز هم بر سر زبان مردم جاریست. در دوره جنگ جهانی دوم نیز روس‌ها به آزار و اذیت مردم پرداختند و حتی تلاش کردند از طریق فردی به نام سردار خدو این منطقه را به یک جمهوری کمونیستی شوروی تبدیل کنند. اما مردم تمام نقشه‌های روس‌ها و عوامل‌شان را نقش بر آب کردند».

هر آواز و ترانه خانگل سند، تاریخ، فرهنگ مهمی از این خطه ایران زمین است اما در طی سال‌های حیات خانگل مورد توجه معدود فعالان کرمانجی خراسان قرار نگرفته و همراه او به زیر خاک رفت. متاسفانه بعضی از فعال‌نماهای کرمانج این خطه اصل را رها کرده و به حاشیه مشغول هستند. لازم است به جای حاشیه‌پردازی، به جمع‌آوری فرهنگ عامه و شفاهی این منطقه بپردازند تا بیش از این گنجیه کرمانجی، زیر خاک نرود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کُردی

آخرین مطالب