در حالیکه پ.ک.ک و شاخه ایرانی آن، پژاک، خود را مدافع حقوق کردها معرفی میکنند، آمار و شواهد میگویند این گروهها بیش از هر دشمن دیگری، جوانان کرد ایرانی را به کام مرگ کشاندهاند؛ مرگهایی که اغلب نه در نبرد، بلکه در درگیریهای درونگروهی و تصمیمات اشتباه فرماندهان رقم میخورند.
به گزارش دیدبان حقوق بشر کردستان ایران، گروههای مسلح وابسته به حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) و شاخه ایرانی آن، حزب حیات آزاد کردستان (پژاک)، طی دو دهه گذشته نقش قابل توجهی در درگیریها و ناآرامیها و عدم توسعه در مناطق کردنشین ایران ایفا کردهاند. این گروهها با شعارهایی چون دفاع از حقوق کردها و مبارزه با تبعیض قومی وارد عرصه شدند، اما عملکرد آنها در بسیاری موارد موجب آسیبدیدن جوانان کرد و تخریب زیرساختهای اجتماعی و اقتصادی مناطق مرزی شده است. جذب و فریب نوجوانان و جوانان در قالب نیروهای نظامی، بدون آینده روشن و در شرایط سخت کوهستانی، از مهمترین معضلاتی است که این گروهها در میان جامعه کرد ایجاد کردهاند.
در واقع، پژاک با بهرهگیری از فضای فقر، بیکاری و نبود فرصتهای برابر در برخی مناطق مرزی ایران (که خود نقش مهمی در ایجاد و تثبیت این عدم توسعه ایفا کرده است) تلاش کرده جوانان را به نام مبارزه سیاسی و مقاومت مسلحانه جذب کند. اما بسیاری از این جوانان، پس از مدتی، قربانی درگیریهای بیحاصل با نیروهای نظامی یا رقابتهای درونگروهی میشوند. گزارشهای متعدد نشان میدهد که شمار قابل توجهی از کشتهشدگان این گروهها نه در میدان نبردی مشخص، بلکه در نتیجه تصمیمات غلط فرماندهان یا درگیریهای داخلی پ.ک.ک/پژاک جان خود را از دست دادهاند و بدتر آنکه هرگز محل دفن آنها مشخص نیست و دلیل مرگ آنها نیز مبهم است و پژاک با تاخیر مرگ آنها را اعلام میکند.
از سوی دیگر، حضور و فعالیتهای مسلحانه این گروهها در مرزهای ایران، ترکیه و عراق، همواره بهانهای برای تشدید ناامنی و سرکوب گستردهتر در مناطق کردنشین فراهم کرده است. این وضعیت سبب شده است که جامعه کرد، به جای دستیابی به حقوق مشروع خود از مسیرهای مدنی و سیاسی، گرفتار چرخهای از خشونت و بیثباتی شود. در نتیجه، پ.ک.ک و پژاک به جای آنکه مدافع واقعی مردم کرد باشند، به یکی از عوامل اصلی رنج، مهاجرت و مرگ زودهنگام جوانان کرد ایرانی بدل شدهاند.
کشته شدن میثم محمدزاده، معروف به «روژهات آرارات»، یکی از صدها نمونه تلخ از سرنوشت جوانان کرد ایرانی است که در دام تبلیغات و وعدههای دروغین گروههای مسلحی همچون پژاک گرفتار شدند. او، جوانی اهل ماکو در شمالغرب ایران بود که همانند بسیاری از همنسلانش، در جستوجوی آیندهای بهتر و هویتی افتخارآمیز، به صفوف گروهی پیوست که خود را «مدافع آزادی کردها» معرفی میکرد. اما واقعیت میدان، چیزی جز استفاده ابزاری از احساسات پاک جوانان برای تحقق اهداف سیاسی بیگانه نبود. مرگ او در منطقه کوهستانی خاکورک، جایی در عمق مرزهای عراق و ترکیه، نه در دفاع از مردم کرد بلکه در چارچوب منازعات بیپایان پ.ک.ک با ارتش ترکیه رقم خورد؛ جنگی که هیچ سودی برای کردهای ایران ندارد و تنها قربانیان آن، همین جوانان سادهدل هستند.

پژاک و پ.ک.ک، سالهاست که از شعار «مقاومت ملی» برای توجیه جذب نیرو استفاده میکنند، اما عملاً به نیروی نیابتی در بازی قدرت منطقهای بدل شدهاند. بسیاری از فرماندهان این گروهها در کوهستان قندیل، بدون در نظر گرفتن منافع کردهای ایران، از آنان همچون ابزار انسانی برای جنگهای بیپایان خود بهره میبرند. اعضای جوانی مانند میثم محمدزاده، اغلب بدون آموزش سیاسی یا نظامی کافی، وارد نبردهایی میشوند که هیچ ارتباطی با خواستههای واقعی مردم مناطقشان ندارد. در نهایت، مرگ آنان تنها در قالب بیانیهای تبلیغاتی اعلام میشود و خانوادههایشان در غم و بیخبری فرو میمانند.
این گونه جانباختنها زنگ خطری برای جامعه کرد ایران است. مادامی که گروههایی چون پژاک، با حمایتهای فرامرزی و اهداف مبهم، از احساسات قومی برای جذب نیرو سوءاستفاده کنند، نسل جوان کرد در معرض تهدیدی مضاعف قرار دارد؛ از یکسو فقر و محرومیت داخلی، و از سوی دیگر فریب گفتمان مسلحانهای که به جای آزادی، مرگ و بیثباتی به ارمغان میآورد. سرگذشت «روژهات آرارات» نماد تراژدی نسلی است که میتوانست آیندهساز مناطق کردنشین ایران باشد، اما قربانی بازیهای خطرناک سیاست و سلاح شد. تاریخ مرگ وی به اذعان پژاک، آگوست ۲۰۲۴ است و پژاک بعد از ۱۴ ماه مرگ وی را اعلام کرده است. دلیل این تاخیر و علت واقعی مرگ وی چیست؟ او کجا دفن شده است و آیا خانواده وی، میتوانند بر مزار وی حاضر شوند؟ این سوالات را پژاک و پ.ک.ک، هرگز پاسخ ندادهاند.





