پیشنهاد سردبیرمقاله

روز جهانی مبارزه با خشونت؛ چرخه خشونت و سرنوشت مردم کُرد

فلسفه روز جهانی مبارزه با خشونت و پیام آن برای جهان امروز

۲ اکتبر، روز جهانی مبارزه با خشونت، یادآور فلسفه مهاتما گاندی در برابر خشونت است. اما در بسیاری از مناطق کردنشین، شعارهای آزادی و عدالت توسط گروه‌های مسلح بهانه‌ای برای تولید خشونت و نابودی زندگی مردم شده است. این مقاله بررسی می‌کند که چگونه چرخه خشونت این گروه‌ها نسل‌ها را قربانی کرده است.

 

دکتر زانا صادقی

مقدمه

۲ اکتبر هر سال، جهان به یاد تولد مهاتما گاندی، روز جهانی مبارزه با خشونت را گرامی می‌دارد. فلسفه‌ی این روز، برآمده از اندیشه‌ی عدم خشونت گاندی است؛ اندیشه‌ای که بر گفت‌وگو، مقاومت مدنی و تغییر اجتماعی بدون خشونت استوار بود. گاندی باور داشت که خشونت نه تنها پاسخی به بی‌عدالتی نیست، بلکه خود سرچشمه‌ی بی‌عدالتی‌های تازه خواهد شد. در جهانی که هنوز درگیر جنگ‌ها، ترور، سرکوب و قتل‌عام‌های قومی و مذهبی است، این روز فرصتی است تا بار دیگر به این پرسش بنیادین بازگردیم: آیا خشونت می‌تواند آینده‌ای بهتر بسازد؟

پاسخ تاریخ روشن است. خشونت، هرچند ممکن است به پیروزی کوتاه‌مدت یک گروه یا جریان سیاسی منجر شود، اما در درازمدت همواره به فروپاشی اجتماعی، تضعیف اعتماد عمومی و بازتولید ستم انجامیده است. نمونه‌ی برجسته‌ی این چرخه‌ی معیوب را می‌توان در فعالیت گروه‌های مسلح کُردی در ایران، عراق، سوریه و ترکیه دید؛ گروه‌هایی که دهه‌هاست با نام دفاع از حقوق مردم کُرد، خشونت را به سبک زندگی و ابزار سیاست بدل کرده‌اند.

خشونت به‌عنوان ابزار سیاسی در خاورمیانه

خاورمیانه همواره یکی از خشن‌ترین مناطق جهان بوده است. از جنگ‌های مذهبی و قومی گرفته تا نزاع‌های مرزی و سیاسی، خون و خشونت در تاریخ معاصر این منطقه ریشه دوانده است. در چنین بستری، گروه‌های مسلح کُرد نیز به وجود آمدند. از دهه‌ی ۱۹۷۰ تاکنون، این گروه‌ها با تکیه بر ایدئولوژی‌های چپ‌گرایانه، ناسیونالیستی یا ترکیبی از هر دو، اسلحه را به‌عنوان اصلی‌ترین ابزار خود انتخاب کردند.

خشونت در نگاه این گروه‌ها نه یک استثنا، بلکه قاعده‌ای بنیادین است. آنان بر این باورند که تنها از طریق جنگ و مبارزه مسلحانه می‌توان به اهداف سیاسی دست یافت. اما تناقض بزرگ اینجاست که در حالی که این گروه‌ها ادعای دفاع از حقوق مردم کُرد را دارند، قربانیان اصلی خشونت آن‌ها اغلب خود کُردها هستند. جوانان و نوجوانانی که به‌عنوان سربازان آینده به صفوف این گروه‌ها کشیده می‌شوند، زنان و دخترانی که با شعار آزادی جذب می‌شوند و سپس در معرض انواع خشونت قرار می‌گیرند، و روستاییان مرزنشینی که میان میدان جنگ گرفتار می‌شوند، همه بخشی از قربانیان مستقیم این چرخه‌ی خشونت‌اند.

گروه‌های مسلح کُردی و چرخه خشونت

در میان این گروه‌ها، نام‌هایی چون پ.ک.ک، پژاک، کومله، دموکرات، پاک و خبات بیش از همه شنیده می‌شوند. هر یک از آن‌ها اهداف سیاسی متفاوتی را تبلیغ می‌کنند، اما در عمل در یک چیز مشترک‌اند: وابستگی به خشونت برای بقا.

پ.ک.ک که در ترکیه بنیان گذاشته شد، به‌تدریج شاخه‌های منطقه‌ای مانند پژاک را ایجاد کرد. پژاک، به‌ویژه در مناطق کردنشین ایران فعال بوده و بارها اقدام به جذب نوجوانان ایرانی کرده است. کومله و دموکرات، با سابقه‌ای طولانی‌تر، از دهه‌ی ۱۳۵۰ خورشیدی تاکنون به‌طور مستمر فعالیت مسلحانه داشته‌اند. پاک و خبات نیز در سال‌های اخیر در اقلیم کردستان عراق پایگاه‌هایی ایجاد کرده و از آنجا عملیات علیه ایران انجام داده‌اند.

ادبیات تبلیغاتی این گروه‌ها پر است از واژه‌هایی مانند آزادی، عدالت، برابری و دموکراسی. اما در میدان عمل، روش‌هایشان چیزی جز آدم‌ربایی، اجبار، تهدید و قتل نبوده است. آن‌ها نه تنها علیه دولت‌ها می‌جنگند، بلکه هر صدای مخالف درون خود را نیز سرکوب می‌کنند. بسیاری از اعضای جداشده روایت کرده‌اند که هرکس خواهان ترک گروه یا انتقاد از رهبری بوده، با زندان، شکنجه یا حتی اعدام‌های مخفیانه روبه‌رو شده است.

کودک‌سربازان؛ قربانیان خاموش خشونت

یکی از آشکارترین جلوه‌های خشونت این گروه‌ها، پدیده‌ی کودک‌سربازی است. نوجوانان ۱۳ تا ۱۷ ساله، با وعده‌هایی همچون رفتن به اروپا، یافتن شغل یا دستیابی به آزادی، از روستاها و شهرهای کردنشین ایران فریب داده می‌شوند. بسیاری از آنان حتی فرصت خداحافظی با خانواده‌هایشان را پیدا نمی‌کنند.

این کودکان پس از انتقال به کمپ‌ها، تحت آموزش نظامی و ایدئولوژیک قرار می‌گیرند. آن‌ها به‌سرعت وارد محیطی می‌شوند که در آن خشونت، مرگ و جنگ به امری عادی بدل شده است. برخی هرگز فرصت بازگشت نمی‌یابند و در درگیری‌ها جان می‌بازند. خانواده‌هایشان تنها خبر مرگ یا گم‌شدن فرزندان را می‌شنوند، بدون آنکه حتی بتوانند جسدی برای سوگواری داشته باشند.

این پدیده نقض آشکار کنوانسیون‌های بین‌المللی از جمله کنوانسیون حقوق کودک و پروتکل‌های الحاقی آن است. با این وجود، جامعه جهانی تاکنون واکنش جدی و مؤثری به این مسئله نشان نداده است.

زنان؛ از وعده آزادی تا زندان خشونت

زنان در تبلیغات این گروه‌ها نقش ویژه‌ای دارند. آن‌ها به‌عنوان نماد رهایی و برابری معرفی می‌شوند و تصاویرشان در پوسترها و رسانه‌های گروهی به‌وفور دیده می‌شود. اما واقعیت زندگی زنان عضو این گروه‌ها، چیزی کاملاً متفاوت است.

بسیاری از زنان جذب‌شده بعدها روایت کرده‌اند که پس از پیوستن، با محدودیت‌های شدید مواجه شده‌اند. ازدواج اجباری، محرومیت از حق خروج، کارهای طاقت‌فرسا، و در مواردی خشونت‌های جنسی و جسمی بخشی از تجربه‌های تلخ آن‌ها بوده است. برخی تلاش کرده‌اند از گروه فرار کنند، اما به‌دلیل کنترل شدید یا تهدید به مرگ، در همان چرخه‌ی خشونت باقی مانده‌اند.

این تناقض آشکار، نشان می‌دهد که شعارهای گروه‌ها درباره آزادی زنان، بیش از آنکه واقعی باشد، ابزاری برای تبلیغات و جذب نیروست.

خشونت علیه غیرنظامیان و جامعه محلی

خشونت گروه‌های مسلح کُرد تنها محدود به اعضای خودشان نیست. در مناطق مرزی، غیرنظامیان بارها قربانی درگیری‌ها و مین‌گذاری‌ها شده‌اند. کشاورزان و کولبرانی که برای گذران زندگی به مرز می‌روند، در سایه حضور این گروه‌ها هر لحظه در معرض خطر قرار دارند. کودکان بسیاری در روستاهای مرزی قربانی انفجار مین‌های باقی‌مانده از عملیات‌های این گروه‌ها شده‌اند.

علاوه بر این، بسیاری از فعالان مدنی و محلی که تلاش کرده‌اند درباره نقض حقوق بشر توسط این گروه‌ها اطلاع‌رسانی کنند، با تهدید، ربایش یا ترور مواجه شده‌اند. به این ترتیب، جامعه‌ای که نیازمند امنیت و آرامش است، در میان آتش دوگانه‌ی دولت‌ها و گروه‌های مسلح گرفتار شده است.

پیامدهای اجتماعی و روانی خشونت

خشونتِ مداوم، تأثیراتی عمیق و پایدار بر جوامع محلی بر جای می‌گذارد. نخستین پیامد آن، فروپاشی اعتماد اجتماعی است. وقتی مردم می‌بینند جوانانشان ناپدید می‌شوند یا تحت فشار قرار می‌گیرند، وقتی شاهد مرگ بی‌گناهان در انفجارها هستند، و وقتی ترس از تهدید همواره بر فضای عمومی سایه می‌اندازد، اعتمادشان به همه‌چیز از بین می‌رود.

دومین پیامد، مهاجرت اجباری است. بسیاری از خانواده‌ها به دلیل ناامنی، خانه و کاشانه‌ی خود را ترک می‌کنند. این روند باعث تخلیه روستاها، نابودی کشاورزی محلی و تشدید فقر در مناطق کردنشین شده است.

از سوی دیگر، نسل جوانی که در چنین محیطی رشد می‌کند، به‌شدت دچار آسیب‌های روانی می‌شود. کودکانی که شاهد خشونت یا مرگ نزدیکانشان بوده‌اند، با اختلالات روحی جدی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این زخم‌های روانی به‌سادگی درمان‌پذیر نیست و نسل‌ها باقی می‌ماند.

خشونت در تضاد با فلسفه عدم خشونت گاندی

درست در روزی که جهان به یاد گاندی و فلسفه عدم خشونت او می‌افتد، باید به یاد بیاوریم که آنچه گروه‌های مسلح کُردی دنبال می‌کنند، دقیقاً نقطه‌ی مقابل این اندیشه است. گاندی باور داشت که عدالت تنها از مسیر صلح و مقاومت مدنی می‌گذرد. او می‌گفت که خشونت، حتی اگر به نتیجه‌ای فوری منجر شود، در نهایت عدالت پایدار نمی‌آورد.

تجربه‌ی دهه‌ها حضور این گروه‌ها نشان داده است که خشونت مسلحانه نه‌تنها به تحقق حقوق مردم کُرد منجر نشده، بلکه شرایط آن‌ها را دشوارتر کرده است. نتیجه‌ی واقعی خشونت، فقط بازتولید خشونت است.

راهکارها و مسئولیت‌ها

جامعه جهانی در برابر این وضعیت مسئولیت دارد. سکوت در برابر استفاده از کودک‌سرباز، خشونت علیه زنان و تهدید غیرنظامیان، به معنای تأیید ضمنی ادامه‌ی این روند است. سازمان‌های بین‌المللی باید با تحقیق، مستندسازی و فشار بر این گروه‌ها، آن‌ها را وادار به تغییر رفتار کنند.

از سوی دیگر، دولت‌ها نیز باید به جای برخورد صرفاً امنیتی، راهکارهایی برای توسعه‌ی پایدار و بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی مناطق کردنشین بیابند. فقر، بیکاری و تبعیض، زمینه‌های اصلی جذب نیرو توسط گروه‌هاست. اگر این مشکلات کاهش یابد، گروه‌های مسلح پایگاه اجتماعی خود را از دست خواهند داد.

روز جهانی مبارزه با خشونت تنها یک مناسبت نمادین نیست. این روز فرصتی است برای تأمل دوباره بر مسیرهایی که برگزیده‌ایم. تجربه‌ی گروه‌های مسلح کُردی نشان داده است که خشونت هرگز راه‌حل نبوده و نخواهد بود. آنچه مردم این مناطق نیاز دارند، نه اسلحه و جنگ، بلکه صلح، توسعه، آموزش و حقوق برابر است.

تنها زمانی که خشونت به‌طور کامل کنار گذاشته شود و گفت‌وگو و همکاری جایگزین آن گردد، می‌توان امید داشت که نسل‌های آینده در محیطی امن‌تر و انسانی‌تر زندگی کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا