جدایی والدین؛ مهمترین علت عضویت کیمیا شانازی در کومله

تاریخ انتشار:

کیمیا شانازی: من، یک فرزند طلاق هستم

«پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و بعد از طلاق آنها، من مشکلات عاطفی و روحی زیادی داشتم. تبلیغات ماهواره‌ای گروه‌های مسلح مانند کومله در منطقه ما به راحتی قابل دسترسی بود. من هم برای فرار از مشکلات عاطفی و خانوادگی و کم‌توجهی مادرم، در ۱۸ سالگی، برای فرار از دنیای مشکلات، به کومله پناه بردم. اما کومله مشکلاتم را حل نکرد». این عبارات، چکیده مصاحبه یک ساعته خبرنگار دیدبان حقوق بشر کردستان ایران با کیمیا شانازی‌دالو، عضو سابق گروه مسلح کومله است. خانم شانازی، متولد ۱۳۸۲ و اهل مریوان است. او به خبرنگار ما گفت: «من به‌علت جدایی والدین از یکدیگر نزد مادربزرگ پدری‌ام زندگی می‌کردم. در واقع توسط والدین رها شدم! کسی مسئولیت مرا قبول نمی‌کرد و من دچار خلاهای عاطفی و روحی زیادی شده بودم. با توجه اینکه ماهواره در منزل مادربزرگ من وجود داشت و تبلیغات گروه‌های کردی از طریق شبکه ماهواره‌ای قابل دسترسی بود، متاسفانه به این گروه‌ها گرایش پیدا کردم. مشکلات به‌وجود آمده بعد از طلاق پدر و مادر هم تشدید شده بود و دیگر امیدی به بهبود وضعیت خودم نداشتم. تبلیغات اغوا کننده گروه کومله هم حسابی ذهن مرا شست‌وشو داده بود و همه چیز برای یک تصمیم غلط فراهم شده بود! در نهایت در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۰ به صورت غیرقانونی از ایران خارج و وارد کومله شدم. اما فقط ۸ ماه زمان کافی بود تا متوجه اشتباه بزرگی که مرتکب شده بودم، شوم. بنابراین در تاریخ ۵ بهمن فرار کردم و به ایران بازگشتم و خودم را تسلیم کردم».

 

سوال: خانم شانازی! درباره خودتان و شرایط زندگی‌تان قبل از پیوستن به کومله توضیح دهید؟ اصلا چرا باید یک دختر جوان ۱۸ ساله وارد یک گروه مسلح شود؟ شما از کومله و ماهیت آن چه اطلاعاتی داشتید؟

کیمیا شانازی: من، یک فرزند طلاق هستم. هیچ شناختی از کومله و زندگی در اردوگاه هم نداشتم. اما شرایط خانوادگی من بسیار بحرانی بود. از سنین پایین با مشکلات خانوادگی مواجه بودم. والدینم از هم جدا شدند و من نزد مادربزرگم زندگی می‌کردم. این جدایی و بعد از آن عدم توجه پدر و مادرم باعث شد که احساس تنهایی و ناامیدی کنم. به دلیل اینکه مادرم و ناپدری‌ام بیشتر مشغول به کار بودند، من همواره در تنهایی بودم. مادرم هم توجه کافی به من به عنوان یک دختر نوجوان نداشت. واقعاً تأثیر منفی طلاق والدین و عدم توجه آنها به نیازهای عاطفی و روحی من، بسیار زیاد بود. احساس می‌کردم هیچ کس به من توجه نمی‌کند. از یک طرف، زندگی با مادربزرگم برایم خوب بود، اما از طرف دیگر، کمبود حمایت عاطفی از طرف خانواده‌ام همیشه حس می‌شد. همین مسائل باعث شد به دنبال راه‌هایی برای فرار از این شرایط باشم. در منطقه ما هم همه از کودکی به نوعی با نام پ.ک.ک، پژاک، کومله، دموکرات و… آشنا هستند! من نیز نام آنها را شنیده بودم. اما واقعا از ماهیت آنها و شرایط جهنمی اردوگاه کومله اطلاع نداشتم.

سوال: چطور با تبلیغات گروه‌های کردی و به‌خصوص کومله آشنا شدید؟

کیمیا شانازی: ما در خانه‌مان ماهواره داشتیم و به لطف آن، به راحتی می‌توانستم برنامه‌های تلویزیونی و شبکه‌های ماهواره‌ای را تماشا کنم. با دیدن این برنامه‌ها، به تدریج جذب ایده‌ها و تبلیغات گروه‌های کردی شدم. آنها وعده‌های زیادی می‌دادند و به نظر می‌رسید که می‌توانند زندگی‌ام را تغییر دهند. من بدون حمایت روحی، رها شده بودم. محدود بودم و آزادی نداشتم. امید به آینده در من برای زندگی بهتر و مرفه وجود نداشت. همه این موارد، به صورت تبلیغاتی و دروغین در کومله وجود داشت! یعنی وجود نداشت، اما تصویر کومله، از ماهواره، طوری بود که نیازهای مرا پوشش می‌داد و همین تصویر دروغین باعث شد من فریب بخورم. هرچه که من نداشتم، در کومله- طبق تبلیغات آنها- وجود داشت و برای دختری جوان و مبتلا به شکست‌های عاطفی و روحی، چه چیزی بهتر از آزادی و حمایت و قدرت؟

سوال: تصمیم به پیوستن به کومله چگونه اتخاذ شد؟ با چه کسی مشورت کردید؟

کیمیا شانازی: واقعاً این تصمیم من تحت تأثیر احساسات و تبلیغات بود. به نظر می‌رسید که کومله می‌تواند راهی برای رهایی از مشکلاتم باشد. با کمک یکی از اعضای گروه و پس از فکر کردن به وضعیت زندگی‌ام، تصمیم گرفتم به این گروه ملحق شوم، به امید بهبود وضعیت! یعنی من قصد کار سیاسی و مسلحانه نداشتم. هدفم صرفاً فرار از مشکلات متعدد در ایران بود. در نهایت، در فروردین ۱۴۰۰ از کشور خارج و در خرداد همان سال به کومله جناح مهتدی ملحق شدم. انتظار داشتم که در این گروه به من کمک کنند تا به مشکلاتم پایان دهم و در یک جمع حمایت‌کننده قرار بگیرم. انتظار همراهی عاطفی و روحی با یک فرزند طلاق و دارای مشکلات زیاد را داشتم. فکر می‌کردم در حال ورود به یک جمع صمیمی و دوستانه هستم! اما همه اینها یک رویا بود.

سوال: شرایط شما در این گروه چگونه بود؟

کیمیا شانازی: در ابتدا فکر می‌کردم که همه‌چیز خوب خواهد بود، اما بعد از مدتی متوجه شدم که واقعیت کاملاً متفاوت است. ما در شرایط سختی قرار داشتیم و فعالیت‌ها و آموزش‌ها برایم بسیار دشوار بود. به‌ویژه اینکه باید به قوانین سخت گروه احترام می‌گذاشتم و این برایم چالش‌برانگیز بود. امکانات رفاهی مناسبی نداشتیم. برنامه‌های ورزشی بسیار خسته‌کننده و سنگین، و برنامه‌های سیاسی هم کسل‌کننده و بی‌ارزش بودند. من یک دختر ۱۸ ساله بودم و طبعاً سواد عمومی و سیاسی نداشتم. برای ورزش هم به کومله نرفته بودم، اما خبری از جمع دوستانه و حمایت‌گر نبود!

سوال: پس از حدود ۸ ماه چه چیزی باعث شد که تصمیم به بازگشت بگیرید؟

کیمیا شانازی: بعد از مدتی، احساس کردم که دیگر نمی‌توانم در آن شرایط زندگی کنم. تبلیغات اولیه و وعده‌هایی که داده بودند، محقق نشد. به جای اینکه احساس امنیت کنم، بیشتر در فشار بودم. رقابت‌های منفی، تبعیض، بدون برنامه بودن ما در کومله، عدم برآورده شدن نیازهای عاطفی من و… باعث شده بود کاملاً پشیمان شوم. به همین دلیل در تاریخ ۵ بهمن ۱۴۰۰ تصمیم گرفتم به ایران بازگردم. بر ترسم غلبه کردم و به ایران بازگشتم.

سوال: وقتی خود را تسلیم کردید، چه احساسی داشتید؟

کیمیا شانازی: واقعاً احساس آزادی و آرامش می‌کردم. می‌دانستم که ممکن است مشکلاتی پیش بیاید، اما از زندگی در آن گروه آزاد شدم. وقتی خود را به نیروهای مرزبانی معرفی کردم، فکر می‌کردم که چه بلایی بر سرم خواهد آمد، اما خوشبختانه با احترام با من برخورد شد. نه از زندان خبری بود و نه از بازداشت و شکنجه! همه این حرف‌ها دروغ‌های کومله بود تا ما از بازگشت منصرف شویم. ورود به ایران و دیدن خانواده، فشار سنگینی را از روی من برداشت و واقعا نفس کشیدم.

سوال: حالا که به ایران برگشتید، آیا زندگی شما تغییر کرده است؟

کیمیا شانازی: بله، به مراتب بهتر شده است. من در حال حاضر به دنبال تحصیلاتم هستم و سعی می‌کنم از تجربیات گذشته‌ام درس بگیرم. می‌دانم که هنوز راهی طولانی در پیش دارم، اما خوشحالم که از آن شرایط سخت رها شده‌ام. اکنون رفاه مناسبی دارم. از کلاس‌های خسته‌کننده و بی‌فایده هم خبری نیست. اوضاع روحی و جسمی من الان بسیار بهتر از زمانی است که در کومله بودم. متوجه عواقب تلخ تصمیم غلط خودم شدم و سعی کردم در این مدت این اشتباه را جبران کنم. تجربه تلخی شد برای من، تا یاد بگیرم باید با فکر و مشورت، به صورت صحیح تصمیم بگیرم.

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

اشتراک گذاری مطلب:

آخرین مطالب

مطالب مشابه
Related

حقوق کودکان در مخاصمات و جنگ‌ها

اولین مورد حقوق کودکان که در زمان جنگ و...

زهره صالحی‌مقدم و عضویت در کومله با هدف ازدواج و مهاجرت به اروپا

روایت زهره صالحی‌مقدم از فضای داخلی در گروه مسلح...

اعمال بیشترین نقض حقوق علیه کودکان کرد در ترکیه

انجمن حقوق بشر از دولت خواست تا به مسائل...

تدریس تاریخ در کوبانی توسط امیر کریمی، یکی از سران گروه پژاک

دولت در سایه پ.ک.ک و حاکم بر روژاوا؛ امیر...