آزادی بیان و اندیشه در «پ ک ک» جایی ندارد/«الدارخلیل»کیست؟

  • ۲ سال قبل

دیدبان حقوق بشر کردستان ایران با تعدادی از اعضای سابق گروه پ ک ک و بیان برخی موارد در خصوص فرماندهان آن گروه از جمله «لیلا عفرین»، «حسن محمودی»، «شورش بوکان»، «اوین سنه»، «دلخواز بینگول»، «ذلکیف»، «آزاد هوراز» و «بوزان تکین» ، «علی حیدر قیطان» و «مظلوم عبدی» برخی دیگر از اعضای جدا شده از پ ک ک/ پژاک با دیدبان حقوق بشر کردستان ایران تماس گرفته و خواهان بیان مطالب بیشتری در این راستا شدند.

گفتگوی پیش روی نیز در خصوص یکی از فرماندهان آن گروه به نام «الدارخلیل» است که در مورد وی، با یکی از اعضای جدا شده آن گروه به گفتگو پرداختیم.

متن کامل گفتگو به شرح زیر است:

در ابتدای گفتگو لطفا خودتان را برای ما معرفی کنید.

اسم من «بیریوان ارومیه» از اعضای سابق گروه «پ ک ک» هستم که در سال ۲۰۱۳ از سوریه فرار کردم و در حال حاضر مشغول به زندگی روزمره و عادی خودم می باشم.

شاید مهمترین دلایل من برای فرار و جدا شدن از آن گروه تناقض رفتاری، گفتاری و البته تداوم فریب های آنها بود.

از «الدار خلیل» برای ما بگویید.

بله، الدار خلیل اکنون در کردستان سوریه ودر دیپلماسی تودم مشغول به کار است او جای صالح مسلم نشسته است.

شاید میدانید اکنون ما که حقیقت را فهمیده واز پ ک ک جدا شده ایم جز خائنان محسوب میشویم یعنی هر کسی در پ ک ک باشد باید یکسان با دیگر اعضا و رهبران آن فکر کند وتناقض فکری وایده ای نداشته باشد و همه چیز یا سیاه است یا سفید.

کوچک دیدن اعضای ایرانی وکم دیدن آنها وبی اعتمادی نسبت به آنها از سوی اعضای کرد، ترکیه ای وسوریه ای امری عادی است. مخصوصا این اختلاف قبل از جنگ سوریه بین اعضای سوری وترکی پ ک ک وجود داشته ودارد.

اعضای سوریه ای خود را صاحب این جنگ ها وپیروز آن می بینند وخود را یک قطب منطق حساب میکنند.

الدار خلیل از اعضای رهبری «پ ی د» در سوریه است که یک دست خود را در جنگ ترکیه در سال های ۹۰ میلادی از دست داده وسال ها در زندان دولت سوریه بوده است.

وی در حال حاضر در رهبری پ ک ک وغلام حلقه به گوش جمیل است یعنی کلا مرد شماره یک جمیل که حتی جاسوسی دیگر فرماندهان را برای جمیل در قندیل انجام میدهد.

در خصوص سیر حرکتی او در پ ک ک توضیح دهید.

او در سال های ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ در گاره یک عضو ساده وبه گوشه انداخته شده «پ ی د» در کوهستان گاره بود که قرارگاه آنها در آن سالها در آنجا قرار داشت، چون راه ارتباطی با سوریه از گاره راحت تر بود.

اگر الدار خلیل یک عضو ایرانی بود که تازه از زندان ازاد شده بود او را متهم به جاسوسی میکردند اما گفتم او مرد شماره یک جمیل بود ودر رهبری جا گرفت.

به نظرم این مثل که می گوید «یا رب مپسند که گدا معتبر شود»، برای الدار خلیل صدق می کند.

الدار خلیل شاید دو یا سه سالی را در مناطق جنگی ترکیه در جودی و منطقه بوتان استان شرنک بوده اما همانجا چون توانایی زیادی نداشت، نارنجک دست او را قطع کرد، حالا شاید از قصد این کار را کرد.

بعد او را به «پ ی د» وکار سازمانی در کردستان سوریه فرستادند، اما از آنجا که آن را هم چندان نمیدانست وسر رشته نداشت، گیر افتاد وسال ها در زندان سوریه بود.

 خاطره ای از او بیاد دارید حرف خاص یا رفتار خاصی از او بیاد دارید.

حالا قضاوت با شما او دیپلمات «توده م»شده. اولین بار او را در گاره دیدم کتابی در دست داشت و تازه آزاد شده بود ومانند بقیه کلمات را حفظ وتکرار میکرد.

آخرین بار در جلسه ای در قامشلی که پشت میکروفون صحبت می کرد ومیز تزئین شده ای در مقابلش قرار داشت، حرف اول وآخرش سوریه بود.

او در عمل به دولت سوریه خدمت میکرد شاید خود در این فکر نبود یا نمی دانست یا فراموش کرده بود که یک عضو پ ک ک است.

اما اگر او ایرانی بود واز زندان آزاد شده بود، می گفتند جاسوس است!

در نهایت اینکه الدار خلیل بیشترهماهنگی های میان «پ ی د» با دمشق را انجام میدهد.

اساسا رهبران وفرماندهان «پ ی د» و«ه س د» از شهر کوبانی هستند به قول خودشان، آنها بودند که این انقلاب را به ثمر رساندند.

او در کل چهل دقیقه صحبتی که داشت فقط این را شنیدم که دائم میگفت اپو این را گفته وآن را گفته، ازخودش حرف جدیدی نداشت!

با توجه به اینکه مدت زمانی را در پ ک ک بودید، از رویکرد و سیاست این گروه چه تحلیلی دارید؟

من ۱۴ ساله پشت دار قالی بافی به همراه دخترعمویم زیلان که در کوهستان های ترکیه در بوتان کشته شد، بودم.

ما هر دو در آن زمان تحصیلات دوم ابتدایی داشتیم، زیلان چشمش مشکل داشت او را به بهانه اینکه چشم او را مداوا می کنند ومن نیزهمراهش باشم، فریب دادند.

پس از آن تا سالها به دنبال راهی بودم که فرار کنم، آنها هم این را می دانستند وبرای همین بود که من را به سخت ترین جغرافیاهای مناطق پ ک ک از جمله بوتان وزاگرس فرستادند.

چه بسا کودکان کُردی که در زیر حملات هوایی وتوپخانه ای ترکیه کشته شدند وهرگز نامی از آنها برده نشد.

آنها ما را تهدید کردند که افشا کردن این مسایل در بین اعضای دیگر برای ما عواقب بدی را به همراه خواهد داشت.

من شبها به این دلیل همواره با ترس می خوابیدم. آنها من ودختر عمویم را به بهانه دکتر فرستادنش از یکدیگر جدا کردند و ما دیگر هم را ندیدیم و تا به امروز در این خصوص عذاب وجدان دارم.

ما در سوریه وشهر قامشلی بودیم، هیچ کس یا نهاد وحزبی حق نداشت والان هم ندارد در مورد پ ک ک وآینده آن حرف بزند، سرنوشت همه اعضا دست آنهاست.

زن ها برای آنها ابزاری بیش نیستند وایدلوژی بودن به نام زن دروغ محض است چرا که در بدترین وسخت ترین کارها از زن ها استفاده می کردند.

در این خصوص نگاه جنسیتی فرماندهان هنوز در خاطرم است.

تفاوت ها میان اعضای ایرانی، سوریه ای و ترکیه ای از دیگر نکاتی است که میتوان در خصوص خط مشی این گروه گفت.

دیکتاتور بودن پ ک ک را شما بهتر در عملکردهای «پ ی د» در سوریه می بینید.

دموکراسی در میان آنها حرف و شعاری بیش نیست، آزادی بیان و اندیشه درآنجا وجود ندارد.

شاید شما در آنجا میتوانی انتقاد کنی، اما چنان محکوم می شوی که خودت پشیمان می شوی چرا انتقاد کردی! و اگر حرفی منطقی خارج از چهارچوب تعیین شده از سوی پ ک ک نیز بگویی باز محکوم خواهی شد.

در پایان این گفتگو اگر نکته ای هست بفرمایید.

دو نکته دارم، یکی آنکه پ ک ک وکرد وکردستان بین همه احزاب وگروه هایی که بنام مردم کرد شعار میدهند دروغ وفریب است.

دوم آنکه، به نظرم دلایل عقب ماندگی نظام آموزشی وتفریحی در مناطق مرزی کرد نشین همین احزاب کرد ومخصوصا پ ک ک ودر ایران شاخه آن پژاک است.

لازم است که دولت ایران در افزایش شناخت و آگاهی خانواده ها وکودکان از این گروه ها بیشتر فعالیت داشته باشد.

ما خودمان به دلیل نبود امنیت لازم در روستا، به شهر مهاجرت کردیم، بنابراین لازم است دولت ایران در این موضوع هم اقداماتی که لازم است را انجام دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کُردی

آخرین مطالب